شايان جونشايان جون، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
باران جونباران جون، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

شایان نی نی

سفرنامه ارمنستان

1394/6/23 10:39
نویسنده : مامان بهی
488 بازدید
اشتراک گذاری

ببخشید مامانی دیر شد ولی چند وقته میخواهم این سفر را واست بنویسیم تا واست یادگاری بمونه ولی نشده تا حالا امروز تصمیم گرفتم بالاخره واست بنویسم خاطرات این سفر را  ما در تاریخ 24 مرداد از شهرکرد با خاله طاهره و دوست بابا عمو حسن به سمت تهران حرکت کردیم ساعت 4.30 دقیقه از تهران ÷رواز داشتیم به مقصد ایروان ساعت 2.45 رسیدیم به تهران رفتیم فرودگاه  و با نیم ساعت تاخیر ÷رواز کردیم شما مثل سفرای دیگه تو هوا÷یما ÷سر خوبی بودی مثل سفر مشهد کالسکه هم واست بردیم 1.15 دقیقه ÷روازمون طول کشید و با تاکسی رفتیم هتلمون شما تو این سفر مثل همیشه پسر خوبی بودی و خیلی اذیت نکردی بالاخره بچه ای و یک وقتایی بدقلقی میکردی ولی در کل پسر خوبی بودی اگه خواهرتم مثل خودت خوش  سفر باشه ان شالهه از سال دیگه چهارتایی این سفرا را میریم ایروان شهری زیبا با طبیعتی شبیه به شمال بود شبها از ساعت 9 تا یازده میدان هراپاراک رقص اب بود ما اغلب شبها اونجا می رفتیم بازارها هم قیمت ها گرون بود ولی شما حسابی خرید کردی فقط 4 تا هوا÷یما خریدی علاقه زیادی به هواپیما پیدا کردی عزیزم یک روزم رفتینم تله کابین که من با این که باردار بودم سوار شدم مامانی یک جاییش باید میدویدیم تا میرسیدیم به کابین و سوار میشدیم یا موقع ÷یاده شده باید میپریدیم در کل شما یک همچین مامانی داری اصلا مراعات نکردم پا به پای بقیه راه رفتم همه جا هم رفتم نمیخواستم به خاطر من به شما و بابات بد بگذره عزیزم خداراشکر به هردوتون خوش گذشت فقط مامان جدیدا اوضاع روحیم زیاد خوب نیست که تو اون سفرم دو دفعه یکم حالم بد شد ولی به خاطر شما و بابایی زود خوب شدم ببخش اگه مامانی نتونست مامان خوبی واست باشه  ولی بخدا تمام سعیم را کردم که بهت خوش بگذره جوری که هنوزم که هنوزه از اون مسافرت به بعد کمردرد و پادرد شدید دارم ولی فدای سرت مامانی همین که به شما خوش بگذره واسم کافیه بخاطرت هر کاری می کنم هر کاری از اول مهرم دیگه سرکار نمیرم مامانی دوتایی با هم خوش میگذرونیم دوستت دارم شایان گلم راستی 30 ماهگیتم با تاخیر مبارک عزیزم ان شالله صد سالگیت را تو این وبلاگ بنویسی مامان

فعلا مجبورم مطلباما بدون عکس بذارم خیلی صبر کردم.تا با عکس بذارم ولی دیدم معلوم نیست کی بتونم پس ببخش مامانی ولی قول میدم در اولین فرصت واست بذارم

پسندها (4)

نظرات (0)