يلدا
سلام ماماني شرمنده امسالم نتونستم اونجور كه دلم ميخواد واسه شب يلدا تدارك واست ببينم آخه از 5 شنبه حسابي سرماخوردم امروز يكم بهترم يك چندتا عكس بابايي با گوشيش شب يلدا خونه مامان جون اينا و فرداش خونه اقاجون اينا ازت انداخته اون ها را واست ميذارم راستي ديشب رفتيم اصفهان ختم انعام وقتي رفتيم داخل رفتي ايستادي روبروي خانمي كه قران ميخوند و ميگفتي چي ميخونه؟ اينجا چيه؟ بلند بلند و نگاهش ميكردي بعدم كه تمام كرده بود ميگفتي يكي ديده بخون همه نگاهت ميكردن يك عالمه شيرين زبوني كردي الهي قربونت برم اينم عكسات
عكس شايان و پارسا خونه آقاجون
اين هم چند تا عكس از شب يلدا كه كيك را گذاشتن زمين جلوي شايان تا ازش بخوره البته با انگشت كه خيليم دوست داشت و به زور تونستسم از جلوش برداريم ديگه عكس خاصي ندارم ماماني ازت كه بذارم شرمنده واسه مراسم ديگه واست جبران مي كنم