شايان جونشايان جون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره
باران جونباران جون، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

شایان نی نی

شایان جونم

1393/5/6 10:44
نویسنده : مامان بهی
557 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ماماني امروز بازم وقت كردم بيام يك سر به وبلاگت بزنم ميخوام واست از اين به بعد مطلب بذارم عزيزم شما اوايل خيلي كم ميخوابيدي شب تا صبح ساعت 5 بيدار بودي خيلي دوران سختي بودخطا ولي من روز به روز بيشتر عاشقت ميشدم ميمردم واست يادمه واكسن دو ماهگيتا كه زديم وقتي پات درد گرفت و گريه ميكردي منم پا به پات گريه ميكردم گریه6 ماهت كه شد مامان رفت سر كار و مجبور شد شما را بذاره خونه مامان جون نميدوني چقدر سخت بود دوري از شما و چند بار تصميم گرفتم ديگه نرم سر كار ميخواستم كنارت باشم ولي بقيه منصرفم كردن شايان جون ماماني خيلي دوستت دارم تمام زندگي من و بابا حميدي واي بدتر از اون زماني بود كه مهر ماه ختنه ات كرديم خيلي بد بود شايد بگم بدترين لحظات عمرم را اون دوران تجربه كردم اخه پسر من تو اون وضعيت من باهات نيامدم يعني طاقت نداشتم من تو ماشين بودم و شما و خاله طاهره و مامان جون و باباجون و مادر و اقاجون و بابات رفتين بعد بهم زنگ زدن بيا بهش شير بده وقتي امدم تو ديدم چسبيدي به خاله طاهره تا من را ديدي زدي زير گريه و امدي تو بغلم ارومم نميشدي پستونكتم توي ماشين بود فقط كاري كه كردم بغلت كردم و دويدم طرف ماشين هيچي نميفهميدم تا پستونكتا دادم بهت اروم شدي ولي تو خونه دوباره دردت گرفت تا رداروتا اوردن در كل اون چندروز خيلي هم به شما هم به من هم به مامان جون سخت گذشت گریهبعد 10 روزم واست جشن گرفتيم تو تالار قصر ميدونم ديگه كسي جشن نميگيره ولي من خودم دوست داشتم واست جشن بگيرم niniweblog.comدوست دارم تمام خاطرات زندگيتا با بهترين صورت ثبت كنم

شايان جون جشن خيلي خوبي بود عكساشو حتما ميذارم 

 

واسه تولد يك سالگيت  من و بابايي واست يك ماشين خوشگل خريديدم niniweblog.comيك سالت كه شد راه افتادي ارديبهشت ماه كه با خاله اينا رفتيم تايلند و برگشتيم ديگه كامل راه افتادي اونجا هم خيلي پسر خوبي بودي هم من هم بابا حميد ازت خيلي راضي بوديم واي ماماني اينقدر خوشگل حرف ميزنيميگي بابا البته وقتيم كارت گيره ميگي باييبه مامانم ميگي مامان ولي بازم وقتي كار داري ميگي مانيكلماتي كه بلدي

گل

اب

بغل

در

به حمام ميگي امام

به خاله ميگي آده

به زن دايي ميگي زدايي

بيا

به بيرون رفتن و گرش ميگي ده

به خروش ميگي قوقول

به بريم ميگي بيريم

هاپو

به گنجشك ميگي توتو

به گوسفند ميگي به به

به شير ميگي شي

به كيك ميگي كييك

به دست ميگي د

به پا ميگي با

به چشم ميگي چيش

به تلفن ميگي الو

به دايي ميگي  داي

اقا

بد

به پول ميگي بول عاشق ايني بري مغازه بول بدي به اقا به قول خودت

عاشق ناي كردني اينقدر خوشگلم دستاتو تكون ميدي ماماني من و بابايي خيلي دوستت داريممحبت

اينم عكسته كه با پسر عموهات پارسا و اميرعلي توي ماه رمضان انداختي

 

اين عكسو خونه مادر انداختين اينجا الان شما 1 سال و 4 ماهته الهي

قربون پسر شيطون و شيرين خودم برم اينم ماماني عكساي تايلندت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)